خاطرات هاشمی - 19 اسفند 1363

صبح و عصر جلسه داشتیم . امروز هم عراق، چند شهر را زده است ؛ رامهرمز، اندیمشک ، نهاوند، بانه ، مریوان ، آبادان ، اصفهان ، تبریز و ما هم چند شهر عراق را با توپ و چند شهر را با هواپیما زده ایم ؛ جو جامعه ملتهب است . زدن اصفهان و تبریز با هواپیما از ارتفاع بالا و کم حجم و کم اثر بوده است .

ظهر وزیر بازرگانی آمد. توضیح طرح واگذاری واردات، به بخش خصوصی را داد. شب، جلسه شورای مرکزی حزب داشتیم . برای بحث در سرنوشت حزب به جایی نرسیدیم . شب خبر دادند که عراق، اعلان کرده است تهران را با موشک  می زند. در عکس العمل علیه عراق  مقداری بحث کردیم و تصمیم گیری به عمل آمد.

درباره حفاظت از تهران و اصفهان ، دستور خاصی صادر شد.

مصاحبه تلویزیونی برای توضیح وضع جاری کشور کردم . آخر شب به خانه آمدم . 

خاطرات هاشمی - 15 اسفند 1363

 

بعد از نماز صبح ، به مجلس شورای اسلامی  رفتم . برف می بارید و زمین یخ بود. بیش از معمول در راه معطل شدیم . پیش از دستور، نمایندگان مراجعات زیادی داشتند. کار بررسی تبصره های بودجه ، خیلی کند پیش می رود. به فکر چاره افتادیم . عصر هم ، جلسه علنی داشتیم .گفتیم دیگر بعد از شروع بحث در هر تبصره ، پیشنهاد جدید نمی پذیریم . مجلس استقبال کرد. اگر از اول ، چنین کرده بودیم ، پیشرفت بهتری داشتیم . شب با سران قوا مهمان آقای موسوی  اردبیلی بودیم ، درباره مورد هدف قرار دادن بغداد به وسیله موشک بحث شد. امام اظهار نظر صریح نکرده اند. نخست وزیر از عدم موافقت رئیس جمهور با وزرای پیشنهادی اش و از آقای غرضی وزیر نفت  به خاطر عدم همکاری در فروش نفت گله داشت . عراق تهدید کرده است که سی شهر ایران را می زند. برای خواب به مجلس رفتم . نگران بودم . تا آخر شب گزارشی از زدن شهرها نرسیده بود. 

خاطرات هاشمی - 14 اسفند 1363

 

پیش از دستور، درباره تجاوز هوایی عراق به اهواز صحبت کردم و از انتقام حرف زدم . پیش از ظهر و عصر در مجلس جلسه داشتیم . رئیس جمهور هم حضور داشتند. در مورد شرارت های عراق در حمله به شهرها و کشتی ها و سکوت رضایتمندانه سازمان های جهانی و دولت های بزرگ و دادن امکانات بی حساب به عراق ، برای انجام شرارت به منظور جبران کردن ضعف عراق در جبهه و زیر فشار گذاشتن بحث شد. فشار زیادی از سوی نمایندگان و سایرین برای انتقام وارد می شود؛ سرانجام مقرر شد مقابله به مثل شود. تاخیرهای مکرر در انجام عملیات و انتظارهای مردم ، فشار را شدیدتر کرده است . شب شورای عالی انقلاب  فرهنگی جلسه داشت . درباره سرنوشت جهاد دانشگاهی ، بحث داشتیم که ناتمام ماند و درباره بعضی دیگر از گروه های وابسته به ستاد انقلاب فرهنگی تصمیم گیری شد. شورای مرکزی روحانیت مبارز جلسه داشت . بیشتر بحث درباره کیفیت برخورد با روحانیون ضدانقلاب بود. آخر شب به خانه آمدم .

خاطرات هاشمی - 12 اسفند 1363


بعد از نماز و صرف صبحانه و خواندن گزارش ها، به جلسه علنی رفتم . ظهر در دفترم با آقای غحسین  تاجگردون سفیر ایران در هلند، ملاقات کردم . از لزوم کامپیوتری کردن سازمان ها و نهادهای  کشور گفت و مدعی بود که نمایندگان کشورهای خارجی ، بیشتر از گذشته روی ایران حساب می کنند و خواهان همکاری با ایران هستند.عصر شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی  جلسه داشت . آقای خامنه یی گزارش مذاکرات با امام را دادند. خلاصه این بود که امام ، نظر مساعدی با اصل حزب ندارند و نظرشان این است که روحانیون در حزب نباشند ولی نهی نکرده اند، ولی ائمه جمعه را قاطعاً از عضویت در حزب منع کرده اند؛ با انحلال حزب هم مخالفت ندارند، ولی دستور انحلال نداده اند. بالاخره قرار شد در جلسات دیگری بحث شود. اگر بتوانیم طوری عمل کنیم که حزب ، وسیله اتحاد نیروهای انقلابی باشد، ادامه بدهد و اگر نتوانیم و مثل وضع امروز، وسیله اختلاف باشد، به طرف انحلال برویم ؛ ولی تدریجی . شب به خانه آمدم

خاطرات هاشمی- 6 اسفند 1363


 

بحث درباره تبصره های بودجه غسال 1364ف در جلسات علنی شروع شد. ظهر به دفتر رئیس جمهور برای ملاقات فرماندهان نظامی رفتم ؛ فرماندهانی که قرار است در عملیات آینده شرکت کنند، به مشهد رفته بودند و امروز هم به زیارت امام رفتند. پس از نماز جماعت آیت الله خامنه یی و من با آنها صحبت کردیم و ناهار را با آنها خوردیم . سپس جلسه خصوصی با آقایان صیاد و محسن رضایی و رفیق دوست داشتیم . درباره زمان شروع حمله مذاکره شد؛ به نتایج خوبی رسیدیم و موارد مهمی بود که رفع ابهام شد. آنها به جبهه رفتند.درباره تامین کسری های بودجه سال جاری هم مشورت شد. قرار شد تبصره یی به تبصره های بودجه پیشنهادی به مجلس اضافه شود. شب به دفترم رفتم . کارهای اداری را انجام دادم . آقای روحانی آمد. درباره مسائل عملیات آینده مذاکره کردیم . آقای خامنه یی نتیجه ملاقات شان با امام را گفتند؛ بی نتیجه است . امام همان موضع قبلی را با حزب جمهوری اسلامی  داشته اند.

خاطرات هاشمی - 5 اسفند 1363

 

تا ساعت هفت ونیم ، مطالعه کردم . در جلسه علنی مجلس ، بحث کلیات بودجه داشتیم . وزرا، از بودجه خودشان دفاع می کردند؛ کمیسیون برنامه و بودجه  حدود دویست میلیارد ریال از بودجه پیشنهادی دولت را کم کرده و منابع درآمد را تغییر داده است .

اختلاف شدیدی بین دولت و کمیسیون برنامه و بودجه بود. ظهر، دکتر جزایری آمد؛ برای معاینه دستم ، دکتر متخصص آورده بود. به نظرشان کسالت سطحی نیست ؛ باید به فکر معالجه بود.آقای روحانی آمد. گزارش پیشرفت کار جبهه ها را داد. باز هم چند روزی عملیات را عقب خواهند انداخت .

 آقای محمدرضا رحیمی نماینده قروه آمد. گزارشی از پیشرفت کار تعقیب فسادهای مالی در خریدهای دولتی را داد. در جلسه حزب جمهوری اسلامی  شرکت کردم . بیشتر بحث بر سر دستور امام مبنی بر منع عضویت ائمه جمعه در حزب بود. قرار شد آقای خامنه یی دبیرکل حزب فردا با امام ملاقات کنند و در این خصوص بحث نمایند. من هم در جلسه، از یک بعدی شدن حزب انتقاد کردم . قرار شد در دستور کار و بحث قرار گیرد. 

خاطرات هاشمی - 4 اسفند 1363

 

در گزارش ها، تشدید خشونت اسرائیل در جنوب لبنان ، به انتقام ضربات مجاهدان اسلامی ، مساله مهم روز است ؛ همچنین گزارش سازمان ملل درباره اسرای ایران و عراق که بیشتر عراق محکوم شده و رسانه های خبری ، ایران و عراق را در کنار هم می گذارد؛ گرچه گزارش سازمان ملل هم مغرضانه تهیه شده و ما را متهم به فشار ایدئولوژیکی علیه عراقی کرده است و درباره آنها، خشونت جسمی و شکنجه را علیه اسرای ایرانی  گفته است .در جلسه علنی مجلس شورای اسلامی  بحث در کلیات لایحه قانون  بودجه سال 1364 کل کشور بود. ظهر، دو ملاقات داشتم . عصر و شب ، در دفترم ماندم . حاجیه والده که از نوق رفسنجان  به تهران آمده اند، احوال شان را پرسیدم . 

خاطرات هاشمی - 2 اسفند 1363

 

بعد از نماز و کمی ورزش و صبحانه و دیدن گزارش ها، به جلسه علنی رفتم . بحث در کلیات بودجه بود. بعد از تنفس ، به دفترم آمدم . ظهر، آقای حسن  جعفری نماینده شهر بابک آمد. از مخالفت های حزب جمهوری اسلامی  و طرفداران امام جمعه مرحوم شهر با ایشان ، گله داشت . آقایان اسدالله  بادامچیان و محمدرضا باهنر آمدند و با بودجه دولت مخالفت داشتند. خواهان تشکیل جلسات سری مجلس ، برای گفتن نظرات شان شدند.عصر، آقای علامه سیدفضل الله از علمای لبنان آمد و اوضاع لبنان را گفت . تشکیل حکومت اسلامی در لبنان را در این نزدیکی ها بعید می داند، ولی به قدرت رسیدن مسلمانان را در لبنان بعید نمی داند. آقای چهپور مدیرعامل شرکت اتوبوسرانی  آمد. گزارشی از شرکت واحد داد و بودجه بیشتر می خواست . اتحادیه حلواسازان اهل جاسب ، همراه با آقای جاسبی آمدند. پول برای کمک به جبهه ها و دانشگاه آزاد اسلامی آوردند و برای گرفتن اجازه ورود کنجد برای حلواسازی کمک خواستند. تا ساعت 8 در دفترم کار کردم. به خانه آمدم . با آقای محمد نبی حبیبی  شهردار تهران ، تلفنی درباره مترو صحبت کردم که احساس پشتگرمی کند.

خاطرات هاشمی - 1 اسفند 63

 

صبح زود به مجلس رفتم . در جلسه علنی ، لایحه بودجه مطرح بود. ظهر در دفترم طبق معمول چند ملاقات داشتم . عصر هیات رئیسه جلسه داشت . شب، سران قوا مهمان رئیس جمهور بودند؛ ولیمه تولد دخترشان «هïدی » را دادند. درباره اسرای عراقی ، نهضت آزادی ، توزیع و صادرات بحث کردیم . برای خواب ، به مجلس رفتم . از حال آقای ربانی املشی  جویا شدم . به بیمارستان منتقل شده ؛ حالشان خوب نیست . 

خاطرات هاشمی - 30 بهمن 1363

ساعت هفت ونیم به مجلس رفتم . ساعت هشت وچهل وپنج دقیقه ، جلسه علنی آغاز شد. بودجه سال 1364 کل کشور در دستور است . ظهر، هادی یعقوبی  نماینده تربت حیدریه آمد و از نیازهای قرارگاه ثامن الائمه و احتمال خطر حمله  از جانب افغانستان گفت . عصر آقای بهزاد نبوی آمد. از کم شدن بودجه وزارت صنایع سنگین  در کمیسیون و جوسازی ها علیه قرارداد لوله نفت و گاز از طریق ترکیه به اروپا گله داشت . راجع به سفر به ژاپن که در آینده نزدیک خواهد رفت ، مشورت کرد.

گروهی از دندانپزشکان آمدند. درباره طرح و اجازه کار به دندانسازان تجربی اعتراض داشتند. در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت کردم . درباره آیین نامه سهمیه نهادها و شورای برنامه ریزی بحث شد. به خانه آمدم . آقایان رفیق دوست و دکتر روحانی از پیشرفت کار و مقدمات عملیات راضی بودند و رفیق دوست برای مخارج جنگ پول خواست .